تلخکام ایمن ز چشم شور ماند بیشتر


باده انگور از انگور ماند بیشتر

محفل آرایان شهرت، خرج چشم بدشوند


هرکه ماند از دیده ها مستور،ماند بیشتر

خاکساران رابقا از سرفرازان است بیش


کاسه چین از سر فغفور ماند بیشتر

پرده گنج است ویرانی درین عبرت سرا


دل چو شد زیر وزبر معمور ماند بیشتر

حرص درهنگام پیری از غلاف آیدبرون


بال وپر پیدا کند چون مور ماند بیشتر

زندگی بیش ازتنومندی نمی گرددکه تیر


در کمان سست از پرزور ماند بیشتر

قسمت اشرار گردد از قضا عمر دراز


دربساط خاک مار از مور ماند بیشتر

چون نباشد عزم صادق جستجو بی حاصل است


از کجی تیر ازهدف مهجور ماند بیشتر

نوش ونیش این جهان تلخ صائب باهم است


خانه پرشهد از زنبور ماند بیشتر